چپ دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. فریفتن، گولزدن، فریب دادن ۲. منحرف ساختن، ردگم دادنآدرس عوضی دادن ۳. ترک کردن، رها کردن، واگذاشتن
چپ دادنلغتنامه دهخداچپ دادن . [ چ َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از فریب و دغا دادن باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). فریب دادن . (ناظم الاطباء). غدر کردن . (فرهنگ نظام ) : گریبان گی
چپ رفتنلغتنامه دهخداچپ رفتن . [چ َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) چپ افتادن و چپ بستن و چپ دادن . (آنندراج ). چپ دادن . (غیاث ). مخالفت کردن . (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). || مکاری ورزی
چپفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [مقابلِ راست] آنچه در طرف چپ باشد؛ طرف دست چپ.۲. ناراست.۳. واژگون؛ چپه.۴. لوچ؛ احول.۵. کسی که بیشتر با دست چپ کار میکند. چپ افتادن: (مصدر لازم) [عامیانه، م
دأولغتنامه دهخدادأو. [ دَءْوْ ] (ع مص ) فریفتن گرگ و چپ دادن . روباه بازی کردن غزال را. (منتهی الارب ). دأی . (تاج المصادر بیهقی ).
دادنلغتنامه دهخدادادن . [ دَ ] (مص ) اسم مصدر آن دهش است . اعطاء. (ترجمان القرآن ). ایتاء. (ترجمان القرآن ). مقابل ِ گرفتن . در اختیار کسی گذاردن بدون برگرداندن . تسلیم کسی کردن
محایصةلغتنامه دهخدامحایصة. [ م ُ ی َ ص َ ] (ع مص ) حیاص . چپ دادن کسی را در کار و غلبه کردن . (از منتهی الارب ). چپ دادن کسی در کشتی و چیره شدن بر وی . (از ناظم الاطباء).