چگالندة کنارمازهkeel condenserواژههای مصوب فرهنگستانهریک از لولههای چگالندة بخار که در اطراف مازه تعبیه میشود
پالندهلغتنامه دهخداپالنده . [ ل َ دَ / دِ ] (نف ) افزاینده . (شعوری از شرفنامه ). و آن صورتی یا تصحیفی از بالنده است .
چگالندهcondenserواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای که با گرماگیری، سیالی را از حالت بخار به مایع تبدیل کند