نق نقلغتنامه دهخدانق نق . [ ن ِ ن ِ ] (اِ صوت ) حکایت صوت طفلی بهانه جو. نام آواز طفل که چیزی را طلبد آهسته و پیوسته ، با آوازی چون گریان . (یادداشت مؤلف ). نغ نغ.
نیک نیکلغتنامه دهخدانیک نیک . (ق مرکب ) به خوبی . کاملاً. به کلی . یک باره : جان دریغم نیست از عیسی ولیک واقفم بر علم دینش نیک نیک . مولوی .گفت نادر چیز می خواهی ولیک غافل از حکم خدایی نیک نیک . مولوی .<b
ارقسونلغتنامه دهخداارقسون . [ اَ ؟ ] (اِخ ) ترخان چینک نک (مغول ) یکی از بزرگان مغول که در قوریلتای بزرگ تیمورقاآن حاضر بود. (جامعالتواریخ رشیدی چ بلوشه ج 2 ص 588 و ص 63 تعلیقات فرانسه ).
داوریهلغتنامه دهخداداوریه . [ وَ ری ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . در سی هزارگزی شمال خاور کدکن و پنجهزارگزی شمال خاوری چینک کلاغ . دارای 110 سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات و پنبه . شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس با
گورچینکلغتنامه دهخداگورچینک . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در 48 هزارگزی باختر قیدار، سر راه عمومی . کوهستانی و سردسیر است و 72 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول غل
میچینکلغتنامه دهخدامیچینک . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیات بخش نوبران شهرستان ساوه ، واقع در 9هزارگزی راه عمومی با 341 تن جمعیت . آب آن از چشمه سار و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" dir
بچینکلغتنامه دهخدابچینک . [ ب ِ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قاقازان قزوین . سکنه ٔ آن 150 تن ، آب از قنات و رودخانه ، محصول آن غلات و انگور است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).