چیچلهلغتنامه دهخداچیچله . [ چی چ َ / چ ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) بیماری و مرض . درد و رنج . (ناظم الاطباء).
چیچلهلغتنامه دهخداچیچله . [ چی چ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) پشته ٔ نرمی که بچه ها بر آن سرخورند. سرسره . زُحلوفَه : خارج ، برون . جَمد، یخ و زحلوفه ، چیچله داخل ، درون طبق ته وضوضاست مشغله .(نصاب الصبیان ).
لایی بارload dividerواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای برای مهار حرکتهای طولی ناخواستۀ بار در واگنهای بسته
له لهلغتنامه دهخداله له . [ ل َه ْ ل َه ْ ] (اِ صوت ) آواز نفس پیاپی سگ با بیرون کردن زبان گاه تشنگی . رجوع به له له زدن شود.
خلاشلغتنامه دهخداخلاش . [ خ ِ ] (اِ) زمین پر گل و لای . || زمین که در آن آب و لای بهم آمیخته است . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). لجن . (یادداشت بخط مؤلف ). خلیش که آنرا چیچله و خلاب و غریقج نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ).