محاسبه از آغازab initio calculation, ab initio computationواژههای مصوب فرهنگستانمحاسبۀ شکل هندسی یک مولکول تنها با استفاده از ترکیببندی و ساختار مولکولی که از حل معادلۀ شرودینگر برای یک مولکول معین به دست میآید
مهار سینهوپاشنهmoor head and stern, fore-and-aft mooring, bow and aft mooringواژههای مصوب فرهنگستانمهار شناور، همزمان، بهوسیلۀ لنگرهای سینه و پاشنه
اشتقاق افزودۀ پاaVF leadواژههای مصوب فرهنگستانگیرانۀ تکقطبی افزودهای که الکترود مثبت آن به پای چپ متصل میشود متـ . گیرانۀ افزودۀ پا، اشتقاق پا، گیرانۀ پا
ژاویدنلغتنامه دهخداژاویدن . [ دَ ] (مص ) جاویدن . نشخوار کردن . || ژاژیدن (؟). (آنندراج ). || زاریدن . زنوبیدن . (معانی این کلمه از شعوری نقل شده و ظاهراً بر اساسی نیست ).
ژاوالغتنامه دهخداژاوا. (اِخ ) (دریای ...) دریای جاوه . نام قسمتی از اقیانوس هند میان جزیره ٔ جاوه و سوماترا و برنئو. رجوع به جاوه شود.
ژاورلغتنامه دهخداژاور. [ وَ ] (ص ) زفت و بخیل باشد : کمربستگانند و بیچارگان ابی شکانند و بی ژاوران .رودکی (از فرهنگ اوبهی ).
ژاوژالغتنامه دهخداژاوژا. [ ژَ ] (اِ) ژاوَژا. خارپشت : روز دگر چو شعر تقاضای من شنیدسر درکشید همچو ژَاُوژاز ترس و بیم . عمادالدین یوسف (از فرهنگ نظام ).رجوع به ژیژ شود.
ژاویدنلغتنامه دهخداژاویدن . [ دَ ] (مص ) جاویدن . نشخوار کردن . || ژاژیدن (؟). (آنندراج ). || زاریدن . زنوبیدن . (معانی این کلمه از شعوری نقل شده و ظاهراً بر اساسی نیست ).
ژاوالغتنامه دهخداژاوا. (اِخ ) (دریای ...) دریای جاوه . نام قسمتی از اقیانوس هند میان جزیره ٔ جاوه و سوماترا و برنئو. رجوع به جاوه شود.
ژاورلغتنامه دهخداژاور. [ وَ ] (ص ) زفت و بخیل باشد : کمربستگانند و بیچارگان ابی شکانند و بی ژاوران .رودکی (از فرهنگ اوبهی ).
ژاوژالغتنامه دهخداژاوژا. [ ژَ ] (اِ) ژاوَژا. خارپشت : روز دگر چو شعر تقاضای من شنیدسر درکشید همچو ژَاُوژاز ترس و بیم . عمادالدین یوسف (از فرهنگ نظام ).رجوع به ژیژ شود.
نوژاولغتنامه دهخدانوژاو. [ ] (اِخ ) شهرکی است [ به ماوراءالنهر ] و اندر وی حصاری است سخت استوار. (حدود العالم از یادداشت مؤلف ).
تژاولغتنامه دهخداتژاو. [ ت َ ] (اِخ ) نام یکی از پهلوانان تورانی است که داماد افراسیاب بود و او بر دو گروه پادشاهی داشته و گیو او را زنده به کمند گرفت وبه انتقام برادر خویش بهرام به قتل رسانید. (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (از شرفنامه ٔمنیری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تزا