ژسنلغتنامه دهخداژسن . [ ژِ س ِ ] (اِخ ) نام سرزمینی به مصر سفلی . آنجا تا زمان اِکسود اقامتگاه اسرائیلیان بود.
شنآسsand millواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی استوانهای و قائم، حاوی شن، با میلۀ چرخان و دیسک (disc) که آسمایه در آن میگردد متـ . آسیای شنی
شن و ماسهsand and gravelواژههای مصوب فرهنگستانمواد ساختمانیای با اندازۀ درشتتر از سیلت و ریزتر از قلوهسنگ
تپۀ شنیsand humpواژههای مصوب فرهنگستانتپهای شنی که در انتهای یک خط فرعی برای متوقف کردن قطار فراری ایجاد میکنند
صافی شنیsand filterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی صافی متشکل از چند بستر شنی و بهصورت لایهلایه که از آن برای جدا کردن ذرات ریز معلق از آب یا سیال استفاده میکنند
آبسنگ ماسهایsand reefواژههای مصوب فرهنگستانسد یا پشتۀ کوتاهی از ماسه در امتداد کرانۀ دریاچه یا دریا که با جریان آب یا موج شکل میگیرد متـ . سد ماسهای sandbar
ژسنهلغتنامه دهخداژسنه . [ ژِ ن ِ ] (اِخ ) کنراد. نام طبیعی دان و فیلسوف سویسی . مولد سال 1516 در زوریخ و وفات بسال 1565 م .
ژسنهلغتنامه دهخداژسنه . [ ژِ ن ِ ] (اِخ ) سالمون . نام شاعر و دورنماساز سویسی . مولد و وفات به زوریخ (1730-1788 م .).
ژسنهلغتنامه دهخداژسنه . [ ژِ ن ِ ] (اِخ ) ماتیا. نام زبان شناس آلمانی . مولد روت بسال 1691 و وفات بسال 1761 م .
ژسنهلغتنامه دهخداژسنه . [ ژِ ن ِ ] (اِخ ) کنراد. نام طبیعی دان و فیلسوف سویسی . مولد سال 1516 در زوریخ و وفات بسال 1565 م .
ژسنهلغتنامه دهخداژسنه . [ ژِ ن ِ ] (اِخ ) سالمون . نام شاعر و دورنماساز سویسی . مولد و وفات به زوریخ (1730-1788 م .).
ژسنهلغتنامه دهخداژسنه . [ ژِ ن ِ ] (اِخ ) ماتیا. نام زبان شناس آلمانی . مولد روت بسال 1691 و وفات بسال 1761 م .