ژنرال قنسوللغتنامه دهخداژنرال قنسول . [ ژِ ن ِ ق ُ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) یا ژنرال کنسول . سرکنسول و کارپرداز اول . آنکه تعهد امور ابناء کشور خویش را در مملکت بیگانه کند.
نرگاللغتنامه دهخدانرگال . [ ن ِ ] (اِخ ) سیاره ٔ مریخ و به عقیده ٔ بابلی ها رب النوع جنگ ، طاعون و جهنم بود. (ایران باستان ص 189).
سرکنسوللغتنامه دهخداسرکنسول . [ س َ ک ُ ] (اِ مرکب ) ژنرال قنسول . (فرهنگستان ). مقامی است که از طرف وزارت خارجه به شخصی داده میشود که کارهای سیاسی و اقتصادی مربوط به کشور خود را در شهرهای مربوط انجام دهد.
کاشف السلطنهلغتنامه دهخداکاشف السلطنه . [ ش ِ فُس ْ س َ طَ ن َ ] (اِخ ) لقب او «چایکار» بوده است . رجوع به «چایکار» شود. شاهزاده حاجی محمد میرزا کاشف السلطنه چایکار پس از اتمام تحصیلات در اروپا در سنه ٔ 1314 هَ . ق . و در 35 سالگی با