کابولیلغتنامه دهخداکابولی . (ص نسبی ) منسوب به کابول . کابلی . || کابلی . کاولی . کولی . لولی . رجوع به لغت لولی شود : یک سیه رو دیو کابولی زنی گشت بر شهزاده ناگه رهزنی .مثنوی .
قابولالغتنامه دهخداقابولا. (ع اِ) قابولاء. کاجی . (مهذب الاسماء). کاچی . (بحر الجواهر) (ملخص اللغات ).
کابوللغتنامه دهخداکابول . (اِخ ) دهی است میان طبریه و عکا. (منتهی الارب ). موضعی است در اشیر. (صحیفه ٔ یوشع 19:27) و همان کابول حالیه است که بمسافت ده میل به طرف جنوب شرقی عکا واقع است . (قاموس کتاب مقدس ). || اسم مقاطعه ای اس
کابولیلغتنامه دهخداکابولی . (ص نسبی ) منسوب به کابول . کابلی . || کابلی . کاولی . کولی . لولی . رجوع به لغت لولی شود : یک سیه رو دیو کابولی زنی گشت بر شهزاده ناگه رهزنی .مثنوی .
پایهدیکشنری فارسی به عربیارض , اساس , جبل , جزر , درجة , دعامة , ساق , علامة , عمود , قاعدة , کابولي , مرحلة , ممشي , نقطة الارتکاز ، نُقْطَة (مِحْوَرُ) اّرتکاز ، حجر الاساس