کاتورهلغتنامه دهخداکاتوره . [ رَ / رِ ] (ص ) سرگشته . (لغت فرس نسخه ٔ خطی متعلق به مرحوم اقبال ) (صحاح الفرس ) (معیار جمالی ) (اوبهی ) (برهان ) . شیفته سار. حیران . سرگردان بود همچون آسیمه . (فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) : آن بلبل کات
کاتورهفرهنگ فارسی عمید۱. سرگشته؛ سرگردان؛ گیج؛ حیران.۲. (اسم مصدر) سرگشتگی؛ سرگردانی: ◻︎ هیچ راحت مینبینم در سرود و رود تو / جز که از فریاد و زخمهات خلق را کاتوره خاست (رودکی: ۵۲۱).
ساختار کاتورهایrandom structureواژههای مصوب فرهنگستانساختاری بلوری که نقاط شبکهای آن بهطور کاتورهای با اتمهای مختلف اشغال شده است
ارتعاش کاتورهایrandom vibrationواژههای مصوب فرهنگستانارتعاشهای نامنظم جسم براثر تَپها/ پالسهای نادورهای با طولِموجها و دامنههای متفاوت
رفتگی گُلهبهگُلهerratic depression wearواژههای مصوب فرهنگستانرفتگی کاتورهای و نامنظم بر روی محیط تایر
عدم قطعیت کاتورهایrandom uncertainty, aleatory uncertaintyواژههای مصوب فرهنگستانعدم قطعیت ناشی از نوفۀ کاتورهای و خطاهای اندازهگیری
ساختار کاتورهایrandom structureواژههای مصوب فرهنگستانساختاری بلوری که نقاط شبکهای آن بهطور کاتورهای با اتمهای مختلف اشغال شده است
چیدمان کاتورهایrandom geometryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی هندسۀ برداشت با توزیع کاتورهای موقعیت چشمهها و گیرندهها
کاتورهلغتنامه دهخداکاتوره . [ رَ / رِ ] (ص ) سرگشته . (لغت فرس نسخه ٔ خطی متعلق به مرحوم اقبال ) (صحاح الفرس ) (معیار جمالی ) (اوبهی ) (برهان ) . شیفته سار. حیران . سرگردان بود همچون آسیمه . (فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) : آن بلبل کات
کاتورهفرهنگ فارسی عمید۱. سرگشته؛ سرگردان؛ گیج؛ حیران.۲. (اسم مصدر) سرگشتگی؛ سرگردانی: ◻︎ هیچ راحت مینبینم در سرود و رود تو / جز که از فریاد و زخمهات خلق را کاتوره خاست (رودکی: ۵۲۱).
کاتورهلغتنامه دهخداکاتوره . [ رَ / رِ ] (ص ) سرگشته . (لغت فرس نسخه ٔ خطی متعلق به مرحوم اقبال ) (صحاح الفرس ) (معیار جمالی ) (اوبهی ) (برهان ) . شیفته سار. حیران . سرگردان بود همچون آسیمه . (فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) : آن بلبل کات
کاتورهفرهنگ فارسی عمید۱. سرگشته؛ سرگردان؛ گیج؛ حیران.۲. (اسم مصدر) سرگشتگی؛ سرگردانی: ◻︎ هیچ راحت مینبینم در سرود و رود تو / جز که از فریاد و زخمهات خلق را کاتوره خاست (رودکی: ۵۲۱).