کاحصلغتنامه دهخداکاحص . [ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از کحوص . زننده ٔ بپای خود. || نشان محو شونده . ج ، کواحص : اطلال ٌ کواحص ؛ آثار خانه ٔ محو و ناپدید. (منتهی الارب ).
کاهشلغتنامه دهخداکاهش . [ هَِ ] (اِمص ) (از: کاه ، ریشه ٔ کاهیدن = کاستن + ش اسم مصدر). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). کم شدن و نقصان پذیرفتن . (برهان ). کمی . مقابل افزایش : چو افزون کنی کاهش افزون بودز سستی دل مرد پرخون بود. فردوسی .<br
قاعسلغتنامه دهخداقاعس . [ ع ِ ] (اِخ ) جبال قبله . ابن سکیت گوید: قاعس و مناخ و منزل انقب ، یُؤَدین بطرف ینبع در ساحل (بحر قلزم ) است . (معجم البلدان ).
قاعسلغتنامه دهخداقاعس . [ ع ِ ] (ع ص ) نقیض حدب است . گود و فرورفته . ابن اعرابی گوید: اقعس کسی است که پشتش فرورفته و گردنش برگشته است . (معجم البلدان ).
کاحصةلغتنامه دهخداکاحصة. [ ح ِ ص َ ] (ع ص ) مؤنث کاحص . ج ، کواحص . (ناظم الاطباء). رجوع به کاحص شود.
کواحصلغتنامه دهخداکواحص . [ ک َ ح ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کاحص . (منتهی الارب ). ج ِ کاحصة.(اقرب الموارد). ج ِ کاحص و کاحصة. (ناظم الاطباء).- اطلال کواحص ؛ آثار خانه ٔ محو و ناپدید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به کاحص و کاحصة شود.
کاحصةلغتنامه دهخداکاحصة. [ ح ِ ص َ ] (ع ص ) مؤنث کاحص . ج ، کواحص . (ناظم الاطباء). رجوع به کاحص شود.