لغتنامه دهخدا
کاردانی . (حامص مرکب ) حالت و چگونگی شخص کاردان . عمل کاردان . زیرکی و وقوف و عقل و فراست . (ناظم الاطباء). رجوع به کاردان شود: احمدبن عبدالصمد کدخدای خوارزمشاه در کاردانی و کفایت یار نداشت . (تاریخ بیهقی ). این پادشاه او را بشناخته بکفایت کاردانی ، و شغل عرب و کفایت نیک و بد