لغتنامه دهخدا
فیضی . [ ف َ ] (اِخ ) ملا فیضی کاردگر. فرزند استاد محمد لعبت باز است . به عشق بازی اشتغال تمام می نماید. شعرش بد نیست . مردی نیک است . از اوست :گرچه رفت از چشم گریانم چو اشک آن تندخوی چشم میدارم که آب رفته بازآید به جوی .(از مجالس النفائس میر علیشیر نوائی ص <span