کارت تلفنdebit card, prepaid card 1, prepaid telephone card, calling cardواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کارت اعتباری که میتوان با آن بدون پرداخت نقدی از خدمات تلفن شهری، بینشهری یا بینالمللی بهرهمند شد
کارت برنامهwindscreen cardواژههای مصوب فرهنگستانلوحی برای نمایش مقصد و دیگر اطلاعات مربوط که معمولاً در سمت راست و پایین شیشۀ جلوی وسیلۀ نقلیۀ عمومی قرار داده میشود
کارت پروازboarding cardواژههای مصوب فرهنگستانمجوز ورود مسافر به هواپیما که معمولاً شمارۀ صندلی در آن قید میشود
کارت غیرلمسیcontactless cardواژههای مصوب فرهنگستانکارتی که تراشهای در درون آن تعبیه شده و برای انتقال دادههای آن کافی است آن را به پایانه نزدیک کرد
کارت هوشمندsmart cardواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کارت پلاستیکی که یک ریزپردازنده در آن تعبیه شده است و کاربردهای مختلف دارد ازجمله پرداختهای مالی
کاردلغتنامه دهخداکارد. (اِ) آلت برنده ای از آهن که دارای تیغه و دسته است . (ناظم الاطباء). سِکّین . (ترجمان القرآن ) (دهار) (منتهی الارب ). مِخذَعَه . خیفَه . مِقَذّ. شَلط، شَلطاء. شِلقاء. نَصل . طلش مقلوب شَلط. (منتهی الارب ). سَخَّین . شَفَره . آلتی با تیغه ٔ آهنین و دسته ٔ چوبین و غیره برا
دوکاردلغتنامه دهخدادوکارد. [ دُ ] (اِ مرکب ) مقراض و جلمان . (ناظم الاطباء) (دهار). آلتی است به شکل ناخن برا یعنی مقراض که درزیان جامه بدان بُرند و به عربی آن را جلمان و هر فرد اورا جلم گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). ناخن پیرای . قطاع . مقراض . قیچی . مِجوَف . مِقَص ّ. لا. جلم . (یادداشت مؤلف
پیکاردلغتنامه دهخداپیکارد. (اِخ ) اِمیل . ریاضی دان فرانسوی مولد پاریس (1858-1941 م .) عضو فرهنگستان علوم و فرهنگستان فرانسه .
سنگ کاردلغتنامه دهخداسنگ کارد.[ س َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم فارسی حجرالمسن است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به سنگ ساب شود. || سنگ فسان . فسان . (ازیادداشت بخط مؤلف ). رجوع به سان و سنگ فسان شود.