کارساختگیلغتنامه دهخداکارساختگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) عمل کارساخته . کارسازی : که باز چه طریق سازد که خویشتن رابه اردو اندازد چون این بهانه یافت بکارساختگی مشغول شد. (جهانگشای جوینی ). و رجوع به کار ساختن شود.
ییام کورساختهblinded messageواژههای مصوب فرهنگستانپیامی که فرد بدون اطلاع از محتوای آن و بنا به درخواست یک متقاضی، آن را امضا میکند متـ . پیام کور