کاروانسالارلغتنامه دهخداکاروانسالار. [ کارْ / رِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) قافله باشی . قافله سالار : ضمیرش کاروانسالار غیب است توانا را ز دانائی چه عیب است . نظامی .تیز در ریش کاروانسالارگر بدان ره رود ک