کاربرلغتنامه دهخداکاربر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) آنکه زود امور را فیصل کند و کاری را بانجام رساند. احوذی . (منتهی الارب ). قضی . ماضی فی الامور. || برهم زن کار. (آنندراج ) : از دو کونم قطع سودا کرد و در خونم نشاندهست تیغ غمزهایت کاربر هم کارساز.
کاربرفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه وسیله یا دستگاهی را به کار میبرد.۲. ویژگی آنچه وقت و انرژی زیاد مصرف میکند.۳. دارای توانایی برای انجام کار در کمترین زمان ممکن.
گره بر جبین زدنلغتنامه دهخداگره بر جبین زدن . [ گ ِ رِه ْ ب َ ج َ زَ دَ ] (مص مرکب ) در کاروبار گره شدن . (آنندراج ). || روترش کردن . چهره را خشمگین نمودن .
اشغولهلغتنامه دهخدااشغوله . [ اُ ل َ ] (ع اِ) کاروبار. (منتهی الارب ). مشغله . آنچه انسان را مشغول دارد. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || آنچه بازدارد از کاری . (منتهی الارب ).
قضيةدیکشنری عربی به فارسیکار , امر , کاروبار , عشقبازي(با جمع هم ميايد) , بر امد , پي امد , نشريه , فرستادن , بيرون امدن , خارج شدن , صادر شدن , ناشي شدن , انتشار دادن , رواج دادن , نژاد , نوع , عمل , کردار , اولا د , نتيجه بحث , موضوع , شماره