لغتنامه دهخدا
طلخشقوق . [ ] (معرب ، اِ) یعضید. خس السلاطه . هندباء بری . کاسنی صحرائی : و اگر مقصود زدودن ریش باشد علف ایشان [ علف آن جانوران که شیر آنان خورند ] حاشا باید و حندقوقی و طلحشوق . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). طلخشقوق و طلخشوق هم گویند. حمزه گوید: طلخشوق را به نامهای مختلف تعریف کرده