خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کافر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کافر
/kāfa(e)r/
معنی
۱. آنکه پیرو دین توحیدی نیست؛ بیدین؛ بیایمان.
۲. [مجاز] ظالم؛ بیرحم.
۳. [قدیمی] ناسپاس؛ کفرانکننده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بتپرست، بدکیش، بیایمان، بیدین، زندیق، لامذهب، مرتد، مشرک، ملحد، منافق
۲. ناسپاس ≠ مومن
برابر فارسی
بی خدا، خدا نشناس
دیکشنری
heathen, infidel, pagan, heathenish
-
جستوجوی دقیق
-
کافر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بتپرست، بدکیش، بیایمان، بیدین، زندیق، لامذهب، مرتد، مشرک، ملحد، منافق ۲. ناسپاس ≠ مومن
-
کافر
فرهنگ واژههای سره
بی خدا، خدا نشناس
-
کافر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: کافِر، جمع: کافرون و کفَرَة و کفّار] kāfa(e)r ۱. آنکه پیرو دین توحیدی نیست؛ بیدین؛ بیایمان.۲. [مجاز] ظالم؛ بیرحم.۳. [قدیمی] ناسپاس؛ کفرانکننده.
-
کافر
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ ع . ] (اِفا.) بی دین ، ملحد. ج . کفره ، کفار.
-
کافر
لغتنامه دهخدا
کافر. (اِخ ) یکی از السنه ٔ ملتصقه . (ایران باستان ج 1 ص 11).
-
کافر
لغتنامه دهخدا
کافر. [ ] (اِخ ) از بلاد هذیل . (معجم البلدان ).
-
کافر
لغتنامه دهخدا
کافر. [ ] (اِخ ) نام قنطره ای است . (معجم البلدان ).
-
کافر
لغتنامه دهخدا
کافر. [ ] (اِخ ) نام قوم بزرگی است در سواحل شرقی آفریقای جنوبی . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
کافر
لغتنامه دهخدا
کافر. [ ف ِ ] (اِخ ) نام نهر حیره است . (معجم البلدان ).
-
کافر
لغتنامه دهخدا
کافر. [ ف ِ ] (ع ص ، اِ) ضد مؤمن . بی دین . بی کتاب . ناگرونده . ناگرویده . ناخستو. (مهذب الاسماء) (مجمل اللغة) (دستورالاخوان )(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : درآورد لشکر به ایران زمین شه کافران دل پراگنده کین . فردوسی .همه نزد من سربسر ک...
-
کافر
دیکشنری عربی به فارسی
کفراميز , کفرگوينده , نوشته وگفته کفر اميز , بي وفا , بي ايمان , بي خدا
-
کافر
دیکشنری فارسی به عربی
اثيم , وثني
-
واژههای مشابه
-
کَافِرٍ
فرهنگ واژگان قرآن
کافر - ناسپاس - انکار کننده ي خداي تعالي ونعمتهاي او - ترک کننده ي دستورات الهي (کلمه کفر در اصل به معناي پوشاندن است براي همين در عبارت " کَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ ﭐلْکُفَّارَ نَبَاتُهُ "به معناي کشاورزان است از اين جهت که دانه را در خاک پنهان مي کنن...
-
کافر کتابی
لغتنامه دهخدا
کافرکتابی . [ ف ِ / ف َ رِ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کافری است که امت پیغمبری باشد مثل یهود و نصاری و منکر دین محمدی (ص ) باشد. (آنندراج ) : ز خط صفحه ٔ رویش نظر نمیگیرم بکوی عشق چو من کافر کتابی نیست . ملامفید بلخی (از بهار عجم ).رجوع به اهل کتا...