لغتنامه دهخدا
کافرک . [ ف ِ رَ ] (اِخ )کافی خراسان . شاعری بوده است معاصر ملک طغانشاه بن المؤید و قطعه ٔ زیر که در غایت لطافت است از اوست :خسروا تیغ تو مانند اجل شد گه قهرکه نگردد شکم پرگهرش از جان سیرگر سر هوش بر تیغ گهر دارت راجان ببیند شکم خاک شود از جان سیربنده را