کالوکلغتنامه دهخداکالوک . (اِ) نوعی است از خربزه که عرب آن را صنعه خوانند و عجم دستنبو خوانندو خاصیت آن مانند خربزه است . (نزهةالقلوب ). ظاهراً مصحف کالک است . رجوع به کالک در همین لغت نامه شود.
کولوکلغتنامه دهخداکولوک . (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی شهرستان سراوان است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
کولوکواژهنامه آزاد(شیرازی) [kuluk]؛ کوزۀ گلی دهان گشاد که معمولاً برای نگهداری روغن و ترشی و مانند این ها استفاده می شود.
لوکالوکلغتنامه دهخدالوکالوک . (سانسکریت ، اِ) تفسیره لامجمع: و وراء بحر الماء العذاب لوکالوک و تفسیره لامجمع، ای التی لا عمارة فیها و لا انیس . رجوع به ماللهند بیرونی ص 118، 125، 142 و <span cla