قِيَاماًفرهنگ واژگان قرآنبه حالت ایستاده (در عبارت " ﭐلَّذِينَ يَذْکُرُونَ ﭐللَّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً ")- برای بر پا داشتن و قوام (در عبارت "جَعَلَ ﭐللَّهُ ﭐلْکَعْبَةَ ﭐلْبَيْتَ ﭐلْحَرَامَ قِيَاماً لِّلنَّاسِ ")
کاماگئهلغتنامه دهخداکاماگئه . [ گ ُ ءِ ] (اِخ ) شهری است به مملکت کوبا مقر پرو و 138000 تن سکنه دارد.
کامادریوسلغتنامه دهخداکامادریوس . (یونانی ، اِ) بلوطالارض . کمادریوس . گل خنو. مریم نخودی آریه . (دزی ج 2 ص 435). رجوع به فرهنگ نفیسی در کلمه ٔ eeَGermandr شود.<b
کامارسلغتنامه دهخداکامارس . [ رِ ] (اِخ ) حاکم نشین ناحیه ٔ آویرن به ایالت میلو در منطقه ٔ دوردو 1320 تن سکنه دارد. و منابع معدنی اش معروف است .
کاماکسوسلغتنامه دهخداکاماکسوس .(اِخ ) یکی از پادشاهان کوچک هند که در حمله ٔ اسکندر وی را به غل و زنجیر کشیدند و نزد اسکندر بردند. (ایران باستان ج 2 ص 1785).
کامادریوسلغتنامه دهخداکامادریوس . (یونانی ، اِ) بلوطالارض . کمادریوس . گل خنو. مریم نخودی آریه . (دزی ج 2 ص 435). رجوع به فرهنگ نفیسی در کلمه ٔ eeَGermandr شود.<b
کامارسلغتنامه دهخداکامارس . [ رِ ] (اِخ ) حاکم نشین ناحیه ٔ آویرن به ایالت میلو در منطقه ٔ دوردو 1320 تن سکنه دارد. و منابع معدنی اش معروف است .
کاماکسوسلغتنامه دهخداکاماکسوس .(اِخ ) یکی از پادشاهان کوچک هند که در حمله ٔ اسکندر وی را به غل و زنجیر کشیدند و نزد اسکندر بردند. (ایران باستان ج 2 ص 1785).