کامدینلغتنامه دهخداکامدین . (اِخ ) دستور برزو قیام الدین که در سال 1636 م . نسخه ٔ بسیار خوبی از زرآتشت نامه را نوشته است و از روی همان نسخه زراتشت نامه بانگلیسی ترجمه شده است . (مزدیسنا ص 476).
کامدینفرهنگ نامها(تلفظ: kāmdin) (در اعلام) نام دستورِ [وزیر] ' برزو قیام الدین ' که نسخهی بسیار خوبی از زراتشنامه را نوشت و از روی همان نسخه زراتشنامه به انگلیسی ترجمه شده است .
کامیدنلغتنامه دهخداکامیدن . [ دَ ] (مص ) خواستن و آرزو کردن . (ناظم الاطباء). خواهش نمودن . (آنندراج ). || رغبت داشتن . (ناظم الاطباء) : چو شاهی به کامی بکاهد روان خرد گردد اندر میان ناتوان .فردوسی .
کوماژدونواژهنامه آزاد(اراکی، فراهانی) می تواند نام دیگر قابلمه باشد. نوعی دیگ؛ کماجدان. اهالی فراهان و به ویژه اراک از این واژه زیاد استفاده می کنند.
کامهدانgametangiumواژههای مصوب فرهنگستانیاخته یا اندامی نزد برخی از گیاهان و جلبکها و قارچها که یاختههای جنسی تولید میکند