قبصئیللغتنامه دهخداقبصئیل . [ ق َ ] (اِخ ) (فراهم شده از خدا) (کتاب یوشع 15:21). و قوم بعد از اسیری مجدداً آن را یقبضئیل نامیدند (کتاب نحمیا 11:25)و آن شهری اس
کاشهلغتنامه دهخداکاشه . [ ش ِ ] (فرانسوی ، اِ) مثل کبسول . رجوع به کبسول شود. ظرف خرد برای بلعیدن دواهای بدمزه . بسته ٔ مخصوصی که دوادر آن ریزند و کوچک سازند تا بتوان بحلق فرو برد.- کاشه های دارویی : کاشه های داروئی از دو ورقه ٔ نازکی که با خمیر نشاسته ٔ خالص فطیر تهیه شد