کتابخوانلغتنامه دهخداکتابخوان . [ ک ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) کتاب خواننده . مطالعه کننده ٔ کتاب . آنکه کتابها را مطالعه کند. (فرهنگ فارسی معین ). || آنکه عادت به بسیار کتاب خواندن دا
کتابخوانe-book reader, e-reader, e-book device, digital book reader, electronic book readerواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه الکترونیکی قابلحمل برای خواندن رایاکتاب که غالباً قابلیت اتصال به شبکة اینترنت و بارگیری نیز دارد
ارباب(کارکنان )گویش تهرانینوکر، کلفت، ندیم، ندیمه، باغبان، دربان، مهتر، کالسکهچی، زیندار، آشپز، آبدار، فراش، کنیز، غلام، دده، لله، دایه، چراغچی، انباردار، لباسدار، کتابخوان، امین حضو
ادیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه اهل کتاب، اهل ادب، اهل قلم سردبیر، ادیتور، ویراستار، مصحح، غلطگیر، نمونهخوان ◄ ویرایش کتابشناس، کتابدوست، کتابخوان
اهلفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شایسته؛ سزاوار.۲. (اسم) خانواده.۳. (اسم) فامیل؛ افراد خانواده و عشیره؛ قوموخویش؛ خاندان.۴. (اسم) کسانی که در یک جا اقامت دارند.۵. (اسم) وابسته؛ علاقهمند؛
کتابخوانلغتنامه دهخداکتابخوان . [ ک ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) کتاب خواننده . مطالعه کننده ٔ کتاب . آنکه کتابها را مطالعه کند. (فرهنگ فارسی معین ). || آنکه عادت به بسیار کتاب خواندن دا