کتکتلغتنامه دهخداکتکت . [ ک ُ ک ُ ] (ع اِ) کتکتی [ ک ُ ک ُ تا ] . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بازیی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یکنوع بازی مر تازیان را. غیر منصرف است . (ناظم الاطباء). و رجوع به کتکتی شود.
کثکثلغتنامه دهخداکثکث .[ ک َ ک َ / ک ِ ک ِ ] (ع اِ) خاک و ریزه و شکسته ٔ سنگ .یقال بفیه الکثکث . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).خاک و سنگ ریزه . (مهذب الاسماء). سنگ ریزه . (دهار).
قطقطلغتنامه دهخداقطقط. [ ق ِ ق ِ ] (ع اِ) ریزه ترین باران ، یا باران پیوسته ٔ بزرگ قطره ٔ پیاپی بارنده ، یا تگرگ ، یا تگرگ ریزه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
قطاقطلغتنامه دهخداقطاقط. [ ق َ ق ِ ] (اِخ ) نام موضعی است ، و در اشعار بعضی شاعران عرب از آن یاد شده است . (معجم البلدان ).
کتکتولغتنامه دهخداکتکتو. [ ک ُ ک ُ ] (اِ) به زبان مردم گیلان کاکوتی باشد و به عربی سعتر خوانند. (برهان ) (آنندراج ). صعتر. (ناظم الاطباء). رجوع به آویشن شود.
کتکتةلغتنامه دهخداکتکتة. [ ک َ ک َ ت َ ] (ع مص ) نرم رفتن یا گام نزدیک نهاده شتافتن . || نرم خندیدن و هو دون القهقهة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بانگ کردن شوات : کتکت الحباری . (ناظم الاطباء).
کتکتیلغتنامه دهخداکتکتی . [ ک ُ ک ُ تا ] (ع اِ) بازیی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به کتکت [ ک ُ ک ُ ] شود.
کتکتولغتنامه دهخداکتکتو. [ ک ُ ک ُ ] (اِ) به زبان مردم گیلان کاکوتی باشد و به عربی سعتر خوانند. (برهان ) (آنندراج ). صعتر. (ناظم الاطباء). رجوع به آویشن شود.
کتکتةلغتنامه دهخداکتکتة. [ ک َ ک َ ت َ ] (ع مص ) نرم رفتن یا گام نزدیک نهاده شتافتن . || نرم خندیدن و هو دون القهقهة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بانگ کردن شوات : کتکت الحباری . (ناظم الاطباء).
کتکتیلغتنامه دهخداکتکتی . [ ک ُ ک ُ تا ] (ع اِ) بازیی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به کتکت [ ک ُ ک ُ ] شود.
تکتکتلغتنامه دهخداتکتکت . [ ت َ ک َ ک ُ ] (ع مص ) آهسته و نرم رفتن . گام نزدیک نهاده شتافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).