کدرلغتنامه دهخداکدر. [ ک ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَکدَر. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به اکدر شود.
کدرلغتنامه دهخداکدر. [ ک َ دُ ] (اِ) نامی که در طوالش به زیرفون دهند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به زیرفون شود.
کدرلغتنامه دهخداکدر. [ ک ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَکدَر. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به اکدر شود.
کدرلغتنامه دهخداکدر. [ ک َ دُ ] (اِ) نامی که در طوالش به زیرفون دهند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به زیرفون شود.
کدرلغتنامه دهخداکدر. [ ک َ / ک ُ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مدینه . (از منتهی الارب ). و میان آن و مدینه 8 برید (96 میل ) است . (از معجم البلدان ).
حسنکدرلغتنامه دهخداحسنکدر. [ ح َ س َ دَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان لورا و شهرستانک بخش کرج شهرستان تهران . در 62هزارگزی شمال خاوری کرج ، کنار راه شوسه ٔ کرج به چالوس . در کوهستان ، سردسیر. سکنه ٔ آن 230 تن شیعه . زبان ، فارسی
طریق المنکدرلغتنامه دهخداطریق المنکدر. [ طَ قُل ْ م ُ ک َ دِ ] (اِخ ) راهی است از یمامه سوی مکه . (منتهی الارب ).
متکدرلغتنامه دهخدامتکدر. [م ُ ت َ ک َدْ دِ ] (ع ص ) تیره . (آنندراج ). کدر و تیره . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) . رجوع به تکدر شود. || آلوده و آشفته . || پریشان و مغموم و ملول . (ناظم الاطباء).
کدرلغتنامه دهخداکدر. [ ک ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَکدَر. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به اکدر شود.