کذوبةلغتنامه دهخداکذوبة. [ ک َ ب َ ] (ع اِ)نفس اماره که شخص را گول می زند. (ناظم الاطباء). رجوع به کذوب شود. || (ص ) دروغگوی . (ناظم الاطباء). کذوب . (از اقرب الموارد). رجوع به کذوب شود.- نفس کذوبة ؛ نفس دروغگوی . (منتهی الارب ). رجوع به کذوب شود.
کذابةلغتنامه دهخداکذابة. [ ک َذْ ذا ب َ ] (ع ص ) مؤنث کَذّاب . (از اقرب الموارد). زن دروغگوی . || مرد دروغگوی . (ناظم الاطباء). رجوع به کذاب شود.
قضابةلغتنامه دهخداقضابة. [ ق ُ ب َ ] (ع اِ) آنچه بریده جدا کرده شود از چیزی . || هرچه از بالای چوب بیفتد وقت بریدن . (اقرب الموارد). || شاخ ریزه های بریده ٔ افتاده . (منتهی الارب ).
قضابةلغتنامه دهخداقضابة.[ ق َض ْ ضا ب َ ] (ع ص ) مؤنث قَضّاب . نیک قطعکننده ٔ امور و توانا بر آن . (منتهی الارب ). قطاع للامور. مقتدر علیها. (اقرب الموارد). || شمشیر بران . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَضّاب شود.
کدوبالغتنامه دهخداکدوبا. [ ک َ ] (اِ مرکب ) آش کدو را گویند چه با بمعنی آش است . (برهان ) (از آنندراج ). آش کدو. (ناظم الاطباء) : مستم ز جام روغن و مخمور از پیازتا بر کنار بزم کدوبا نشسته ام . بسحاق اطعمه .گر بدانی که چه نرم است کدو
کذوبلغتنامه دهخداکذوب . [ ک َ ] (ع ص ) دروغگوی . ج ، کُذُب . (منتهی الارب )(از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کَذوبة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کاذب . کَذّاب . (از اقرب الموارد). رجوع به کذوبة، کاذب و کذاب شود. || (اِ) نفس اماره که شخص را گول می زند. ج ، کُذُب . (ناظم الاطباء). نفس ، ز
کذبذبلغتنامه دهخداکذبذب . [ ک ُ ذُ ذُ / ک ُذْ ذُب ْ ذُ ] (ع ص ) دروغگوی (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کُذُبذُبان . کاذب . کَذّاب . تِکِذّاب . کَذوب . کَذوبة. کَذبان .کَیذُبان . کُذَبة. مَکذَبان . مُکذَبانة. (از اقرب الموارد). رجوع به کاذب ، کذاب و دیگر مترادف
دروغگویلغتنامه دهخدادروغگوی . [ دُ] (نف مرکب ) دروغگو. دروغ گوینده . آنکه سخن به دروغ گوید. دروغ زن . افاک . (دهار). اَلمَعی ّ. تِکِذّاب . (منتهی الارب ). خَرّاص . (دهار). دَجّال . رُهدون . زَرّاق . سَدّاج . سَرّاج . سَنوب . سَوهق . سَهْوق . صَواغ . عُثر. عجری ّ. غموض الحنجرة. (منتهی الارب ). نا
مکذوبةلغتنامه دهخدامکذوبة. [ م َب َ ] (ع ص ، اِ) دروغ . (ناظم الاطباء). دروغ و گویند لیس لجدهم مکذوبة. مکذوب . (از اقرب الموارد). و رجوع به مکذوب شود. || زن سست و ضعیف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
اکذوبةلغتنامه دهخدااکذوبة. [ اُ ب َ ] (ع اِ) دروغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کذب . دروغ . ج ، اکاذیب . (از اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف ). دروغ . سخن دروغ . سخن بی پایه [ غیرمتداول ]. ج ، اکاذیب . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به اکاذیب شود.
اکذوبةدیکشنری عربی به فارسیدروغ , دروغ در چيز جزءي , دروغ گفتن , سخن نادرست گفتن , کذب , () دراز کشيدن , استراحت کردن ( ) , خوابيدن , افتادن , ماندن , واقع شدن , قرار گرفتن , موقتا ماندن , وضع , موقعيت , چگونگي