کرةلغتنامه دهخداکرة. [ ک ُ رَ ] (ع اِ) گوی ، اصلها کُرْوْ. ج ، کُرین ، کِرین ، کَری ّ، کُری ً و کُرات . (منتهی الارب ). هر جسم مستدیر است . اصل کلمه کُرْوْ بوده واو را حذف کرده اند و هاء افزوده اند.نسبت به آن کُری ّ است بنابر لفظ امّا مشهور کُرَوی ّاست بنابر اصل کلمه . ج ، کُرین ، کِرین ، کُ
کرةلغتنامه دهخداکرة.[ ک َرْ رَ ] (ع اِ) مرة. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ج ، کرات . (مهذب الاسماء). || حمله در حرب . ج ، کَرّات . (از اقرب الموارد).یک حمله . (منتهی الارب ). || باره . دفعه . مرتبه . بار. ره . نوبت . (منتهی الارب ). کرت . رجوع به کَرَّت شود. || بامداد و ش
کره کرهلغتنامه دهخداکره کره . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شاهین دژ شهرستان مراغه . کوهستانی و معتدل است و 90 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کره کرهلغتنامه دهخداکره کره . [ ک َ رَ ک َ رَ ] (اِخ ) امیرآباد. دهی است از توابع تنکابن مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 106 و ترجمه ٔ آن ص 144).
دسکرةلغتنامه دهخدادسکرة. [ دَ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی است در مقابل جَبﱡل ، ابان بن ابی حمزه جد عبدالملک بن ابان بن ابی حمزةبن الزیات وزیر از آنجاست ، و در اخبار نافعبن الازرق آمده که آن از نواحی اهواز است . (از معجم البلدان ). دهی است میان بغداد و واسط. (منتهی الارب ).
دسکرةلغتنامه دهخدادسکرة. [ دَ ک َ رَ ] (اِخ ) شهری است از عراق عجم . (جهانگیری ) (برهان ). شهری بوده در عراق عرب نزدیک دجله فیمابین بغداد و واسط و آنرا شهروان میگفتند. (انجمن آرا) (آنندراج ). پایتخت خسروپرویز در ساحل رود دیالمه به شانزده فرسنگی شمال شرقی بغداد. هرقل در <span class="hl" dir="lt
دسکرةلغتنامه دهخدادسکرة. [ دَ ک َ رَ ] (اِخ ) قریه ٔ بزرگی است در نواحی نهرالملک در غرب بغداد. (از معجم البلدان ). دهی است به نهرالملک ،از آن ده است منصوربن احمدبن حسین . (منتهی الارب ).
دسکرةلغتنامه دهخدادسکرة. [ دَ ک َ رَ ] (اِخ ) قریه ای است در خوزستان . (از معجم البلدان ) (از منتهی الارب ).