کرزملغتنامه دهخداکرزم . [ ک َ زَ ] (ع اِ) تبر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (ص ) مرد خردبینی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، کَرازِم . (ناظم الاطباء).
کرزملغتنامه دهخداکرزم . [ ک ُ زُ ] (ع ص ) بسیارخوار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پرخور. (ناظم الاطباء).
کرزیملغتنامه دهخداکرزیم .[ ک ِ ] (ع اِ) تبر. || بلیه ٔ سخت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سختی روزگار. (مهذب الاسماء). ج ، کَرازیم . (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء).
دریای قرزملغتنامه دهخدادریای قرزم . [ دَرْ ی ِ؟ ] (اِخ ) بحرالقرزم .دریای خزر. رجوع به خزر و بحرالقرزم ذیل بحر شود.
کرازیملغتنامه دهخداکرازیم . [ ک َ ] (ع اِ) ج ِ کِرزیم . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به کرزیم شود.
کرزمانلغتنامه دهخداکرزمان . [ ک َ زَ / ک َ / ک َ رَ ] (اِ) آسمان را گویند مطلقاً. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || عرش اعظم هم گفته اند که آسمان نهم باشد. (برهان ). عرش خداوند عالم که آسمان نهم باشد. (ناظم الاطباء). در اد
کرزمانسرلغتنامه دهخداکرزمانسر. [ک َ س َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در تنکابن و ظهیرالدین آن را محلی بین کرجیان و نمک آبرود ذکر کرده است . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 107 و ترجمه ٔ آن ص 145).
کرزمةلغتنامه دهخداکرزمة. [ ک َ زَ م َ ] (ع مص ) نیمروز خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). در نیمروز خوردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
قلعه کرزمانسرلغتنامه دهخداقلعه کرزمانسر. [ ق َ ع َ ؟] (اِخ ) رابینو می نویسد: ظهیرالدین قلعه کرزمانسر را محلی بین کرجیان و نمک آبرو (در تنکابن ) ذکر نموده است . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 145).
کرزمانلغتنامه دهخداکرزمان . [ ک َ زَ / ک َ / ک َ رَ ] (اِ) آسمان را گویند مطلقاً. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || عرش اعظم هم گفته اند که آسمان نهم باشد. (برهان ). عرش خداوند عالم که آسمان نهم باشد. (ناظم الاطباء). در اد
کرزمانسرلغتنامه دهخداکرزمانسر. [ک َ س َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در تنکابن و ظهیرالدین آن را محلی بین کرجیان و نمک آبرود ذکر کرده است . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 107 و ترجمه ٔ آن ص 145).
کرزمةلغتنامه دهخداکرزمة. [ ک َ زَ م َ ] (ع مص ) نیمروز خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). در نیمروز خوردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).