کرسمةلغتنامه دهخداکرسمة. [ ک َ س َ م َ ] (ع مص ) خاموش گردیدن و چیزی نگفتن . || چشم فروخوابانیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || سر فروافکندن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کرشمةلغتنامه دهخداکرشمة. [ ک َ ش َ م َ ] (ع اِ) روی . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). رخسار. (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). وجه . یقال : قبح اﷲ کرشمته . (اقرب الموارد).
کرشمهفرهنگ فارسی عمید۱. ناز.۲. اشاره با چشم و ابرو؛ غمزه.۳. حرکات دلانگیز چشم و ابروی زیبارویان.۴. (موسیقی) گوشهای در دستگاههای ماهور، نوا، همایون، سهگاه، چهارگاه، و راستپنجگاه.
کرشمهلغتنامه دهخداکرشمه . [ ک ِ رِ م َ / م ِ ] (اِ) ناز و غمزه . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).عشوه . شکنه . برزم . (ناظم الاطباء). غَنج . غُنج . غُنُج . (منتهی الارب ). دلال . (یادداشت مؤلف ) : ناز اگر خوب را سزاست بشرطنس
خاموش گردیدنلغتنامه دهخداخاموش گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) بیصدا شدن . ساکت شدن . از سخن بازایستادن . دم فروبستن . خاموش شدن . خاموش گشتن . اِطراق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). اِقتِنان .کَرسَمَه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سُموط. عَقَم . (ناظم الاطباء) (منت