کرسافةلغتنامه دهخداکرسافة. [ ک ِ ف َ ] (ع اِمص ) تیرگی و تاریکی چشم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کرشافةلغتنامه دهخداکرشافة. [ ک ِ ف َ ](ع اِ) زمین درشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کرشفة. (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به کرشفة شود.
قرصافةلغتنامه دهخداقرصافة. [ ق ِ ف َ ] (اِخ ) نام زنی است مجهول النسب که از عایشه روایت کند. (منتهی الارب ).
قرصافةلغتنامه دهخداقرصافة. [ ق ِ ف َ ] (ع اِ) بادفر که بازیچه است کودکان را از جرم مدور وجز آن که گرد گردد. || (ص ) زن و ناقه ٔ گرداندام ، چنانکه گوئی گوی چوگان است . (منتهی الارب ).- قاصّة قرصافة ؛ بازی است عرب را. (منتهی الارب ).
کرسوفلغتنامه دهخداکرسوف . [ ک ُ ] (ع اِ) پنبه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کُرسُف . (ترجمه ٔ ابن البیطار ج 1 ص 107). کُرفُس . (یادداشت مؤلف ). قطن .مؤنث آن کرسوفه است . (از اقرب الموارد). || لیقه ٔ دوات . (ناظم الاطباء).