لغتنامه دهخدا
قرمز. [ ق ِ م ِ ] (معرب ، اِ) رنگی است که از آب افشرده ٔ نوعی از کرم که در بیشه ها باشد، سازند. (منتهی الارب ). صبغ ارمنی احمر. یقال انه من عصارة دود یکون فی آجامهم و یقال انه حیوان تُصْبَغُ به الثیاب فلایکاد ینضل لونه . و آن معرب است . (از اقرب الموارد). کرمی است سخت سرخ که