کرویانلغتنامه دهخداکرویان . [ ] (اِ) طرویلن را گویند و آن نوع از ساسالیوس است . (یادداشت مؤلف ). سیسالیوس . (فهرست مخزن الادویه ذیل طرویلون ).
قیروانلغتنامه دهخداقیروان . [ ق َ رَ ] (اِخ ) شهری است بزرگ که در زمان معاویةبن ابی سفیان بصورت شهر درآمده و مسلمانان در آن سکونت کرده اند. این شهر در اقلیم سوم قرار دارد. طول آن 31 درجه و عرض آن 30 درجه و <span class="hl" dir=
قیروانلغتنامه دهخداقیروان . [ ق َ رَ ] (معرب ، اِ) کاروان . (منتهی الارب ) (برهان ). معرب کاروان است . عرب از قدیم این کلمه را بکار میبرده است . (از معجم البلدان ). عمده ٔ یک کاروان یا یک سپاه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) (دزی ج 2 ص 431<
قیروانلغتنامه دهخداقیروان . [ قیرْ ] (اِ) اطراف مجموعه ٔ عالم را گویند. (برهان ) (آنندراج ). || مشرق و مغرب . (برهان ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
کروانلغتنامه دهخداکروان . [ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی است به طوس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). قریه ای است در طوس . (از معجم البلدان ).
کروانلغتنامه دهخداکروان . [ ک َرْ ] (اِ) نام گیاهی است که قوت مفرح دارد. (برهان ) (آنندراج ). || نام مرغی هم هست و به این معنی در عربی به فتح اول وثانی هم آمده است . (برهان ). رجوع به کَرَوان شود.