کایرونChironواژههای مصوب فرهنگستانسیارکی به قطر 180 کیلومتر که به دور کمربند سیارکها و در محدودهای بین مدار مشتری و اورانوس به دور خورشید میگردد
سنگچینcairn, clearance cairnواژههای مصوب فرهنگستانتودهای از سنگ لاشه که برای یادبود یا نشانهگذاری غالباً بر روی یک گور چیده میشده است
موتورپیشkeirin, keirin raceواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که در آن یک موتورسوار مسافت معینی را در پیشاپیش دوچرخهسواران حرکت میکند تا سرعت آنها را تنظیم کند و سپس با خروج موتورسوار از راهه رقابت بین دوچرخهسواران آغاز میشود
شکرچینلغتنامه دهخداشکرچین . [ ش َ ک َ / ش َک ْ ک َ ] (نف مرکب )آنکه در ایام جشن و عید هرچه بیفتد جمع میکند. (ناظم الاطباء). آنکه بفخم بر چوب افراخته دارد و نثار درهوا برباید. نثارچین . (یادداشت مؤلف ) : شدند از فخر حورالعین و رضوان