قیساریةلغتنامه دهخداقیساریة. [ ق َ ری ی َ ] (اِخ ) (یوم ...) روزی است تاریخی در اسلام . رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.
قیساریةلغتنامه دهخداقیساریة. [ ق َ ری ی َ ] (اِخ ) شهری است بر ساحل دریای شام از اعمال فلسطین و تا طبریه سه روز فاصله دارد. در قدیم از شهرهای بزرگ و پرجمعیت بوده ، ولی اینک به روستا شبیه تر است تا بشهر. (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
قیساریةلغتنامه دهخداقیساریة. [ ق َ ری ی َ ] (اِخ ) شهری است بزرگ در بلاد روم که پایتخت سلجوقیان روم فرزندان قلیچ ارسلان بوده و در آنجا محلی است که گویند زندان محمدبن حنفیةبن علی بن ابیطالب بوده است . مسجدجامع ابومحمد بطال نیز در آنجاست ، حمام معروفی دارد که گویند بلیناس حکیم آن را برای قیصر ساخت
کسارةلغتنامه دهخداکسارة. [ک ُ رَ ] (ع اِ) ریزه و شکسته از چیزی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به کسار شود.
قسورةلغتنامه دهخداقسورة. [ ق َس ْ وَ رَ ] (ع مص ) بسیار و انبوه شدن گیاه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قسور النبت قسورةً؛ کثر. (اقرب الموارد). || کلانسال گردیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). گویند: قسور الرجل ؛ اسن . (اقرب الموارد).
کسارةلغتنامه دهخداکسارة. [ک ُ رَ ] (ع اِ) ریزه و شکسته از چیزی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به کسار شود.
کسارةلغتنامه دهخداکسارة. [ک ُ رَ ] (ع اِ) ریزه و شکسته از چیزی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به کسار شود.