کسامدواژهنامه آزادکسامد (به فتح ک و میم) اصطلاحی که به هنگام خواستگاری پسر از دختر به کار می رود و طی جلسه ای نامه ای با عنوان کسامدنامه بین خانواده پسر و دختر نوشته می شود.
کشامدelongation 2واژههای مصوب فرهنگستانافزایش جزئی یا نسبی طول قطعات، تحت تأثیر تنشهای کششی یا انبساط حرارتی متـ . ازدیاد طول
منحنی نیروـ کشامدforce-elongation curveواژههای مصوب فرهنگستاننمودار رابطۀ نیرو و کشامد یک ماده تحت شرایط کشش
قسمتلغتنامه دهخداقسمت . [ ق ِ م َ ] (ع اِ) قسمة. بهره و بخشش چیزی ، و با لفظ خوردن و کردن و نهادن و افتادن مستعمل است . (آنندراج ). رجوع به قِسمة شود : برفت آن زمین را دو قسمت نهادبه هر یک پسر زآن نصیبی بداد. سعدی (از آنندراج ).قسم
قسمتفرهنگ فارسی عمید۱. نصیب؛ بهره.۲. جزء؛ بخش.۳. سرنوشت؛ تقدیر.۴. (ریاضی) تقسیم.⟨ قسمت کردن: (مصدر متعدی) بخش کردن؛ تقسیم کردن.
قسمتدیکشنری فارسی به عربیحزب , حزمة , حصة , ساق , شريحة , طائفة , طحين , فصل , قسم , قسمة , قطعة , لوح خشبي , مقصورة