کشاءةلغتنامه دهخداکشاءة. [ ک ُ ءَ ] (ع اِ) عیب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال ما فی جسده کشاءة. (اقرب الموارد). نقص . (یادداشت مؤلف ).
کساحلغتنامه دهخداکساح . [ ک َس ْ سا ] (ع ص ) خاک روب . (مهذب الاسماء). خاک کش . (دهار). رجوع به کسح و کساحة شود.
کساحلغتنامه دهخداکساح . [ ک ُ ] (ع اِ) بیماری است مر شتران را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کشاحلغتنامه دهخداکشاح . [ ک ِ ] (ع اِ) داغ پهلوی ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (مص ) مکاشحة. رجوع به مکاشة شود.
قساحلغتنامه دهخداقساح . [ ق ُ ] (ع ص ) صلب . (اقرب الموارد). خشک و سخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صلب غلیظ. (المنجد). و چون نره ای در حالت نعوظ باقی ماند میگویند: انه لقساح . (ناظم الاطباء).