کشانیدهلغتنامه دهخداکشانیده . [ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ن مف ) کشیده . (یادداشت مؤلف ). || امتداد داده . || منجر کرده .
کشایندهلغتنامه دهخداکشاینده . [ ک ُ ی َ دَ / دِ ] (نف ) بازکننده . گشاینده . (ناظم الاطباء). رجوع به گشاینده شود.
چین کشاندهdrag foldواژههای مصوب فرهنگستانچینی فرعی در لایههای با مقاومت کم که براثر حرکت لایههای دارای مقاومت زیاد ایجاد شده است
لفافکشی باشلقیstretch hood wrapping systemواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بستهبندی که در آن کلاهک کشایندی لولهایشکلی را بر روی چهار طرف یک بارکف میکشند
کشسانیواژهنامه آزادکِشسانی یا الاستیسیته (Elasticity)؛ کشایندی، خاصیت تغییرشکل بازگشت پذیر (ارتجاعی) مواد است. || حدّ کشسانی؛ حدّی از نیرو که مادّه، فراتر از آن، رفتار کشسان ندارد.