قسطورلغتنامه دهخداقسطور. [ ق َ ] (معرب ، اِ) جندبادستر است . (فهرست مخزن الادویه ). و آن را به فارسی خزمیان نامند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قسطورة و قسطورین و قسطوریوس و قسطوریون شود.
کستوریلغتنامه دهخداکستوری . [ ک َ ت َ ] (اِ) اسم هندی مشک است . (فهرست مخزن الادویه ). || نوعی از زبد البحر را نامند که بسیار ضخیم است . (فهرست مخزن الادویه ).
قسطعیرلغتنامه دهخداقسطعیر. [ ق ِ ] (اِ) رصاص ابیض است که آن را قلعی نیز نامند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).