خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشتگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
کشت گر
لغتنامه دهخدا
کشت گر. [ ک ِ گ َ ] (ص مرکب ) کشتکار. کشاورز. زارع . مُزارِع . حاقل . برزگر. برزیگر. (یادداشت مؤلف ) : کشت گر بدر آمد تا کشته ٔ خود بیفشاند. (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 212).
-
جستوجو در متن
-
کشته
لغتنامه دهخدا
کشته . [ ک ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) کشت شده . کاشته شده . زراعت شده . مزروع . زرع شده . (یادداشت مؤلف ) : ندارند خود کشته و چارپای نورزند جزمیوه ها جای جای . اسدی .نگر به خود چه پسندی جز آن به خلق مکن چو ندروی بجز از کشته هرچه خواهی کار. ناصرخسرو.کشته ...