لغتنامه دهخدا
کشت و کار. [ ک ِ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کشت . زرع . فلاحت . حراثت . کشت و برز. (یادداشت مؤلف ) : چون هفت سال سپری شدخدای تعالی باران فرستاد و چشمه ها و کاریزها آب گرفت و از زمین نبات برست و درختان برآمد و بار داد و کشت و کار جهان راست بایستاد.