کشودنلغتنامه دهخداکشودن . [ ک ُ دَ ] (مص ) گشودن . باز کردن . کشادن . گشادن . (از ناظم الاطباء). رجوع به گشودن شود.
کشادنلغتنامه دهخداکشادن . [ ک ُ دَ ] (مص ) باز کردن . مفتوح کردن . گشودن . (ناظم الاطباء). گشادن . مقابل بستن . رجوع به گشادن در تمام معانی شود.- کشادن بخت ؛ کنایه از آمدن اقبال و رسیدن ایام سعادت . (آنندراج ) : تو بی دماغ شدی گلشن ازصفا
کشادنیلغتنامه دهخداکشادنی . [ ک ُ دَ ] (ص لیاقت ) قابل کشادن . قبول کشودن . (یادداشت مؤلف ). گشادنی : روئین دژت ار کشادنی نیست در محنت هفتخوان چه باشی . خاقانی .رجوع به گشادنی شود.
چکسیدنلغتنامه دهخداچکسیدن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص ) بمعنی خجل شدن و شرمندگی کشیدن باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سرخ شدن و خجل شدن . شرمنده شدن . و رجوع به چکس شود.
کشیدنلغتنامه دهخداکشیدن . [ ک َ / ک ِدَ ] (مص ) (از: کش + یدن ، پسوند مصدری ) بردن . گسیل داشتن . سوق دادن . از جای به جائی نقل مکان دادن . (یادداشت مؤلف ). بردن از جایی به جای دیگر. نقل کردن . منتقل ساختن : که گستهم و بندوی را کرد
کشایانیدنلغتنامه دهخداکشایانیدن . [ ک ُ دَ ] (مص ) کشادن فرمودن . کشودن . کشانیدن . (ناظم الاطباء). گشایانیدن . رجوع به گشایانیدن شود.
کشادنیلغتنامه دهخداکشادنی . [ ک ُ دَ ] (ص لیاقت ) قابل کشادن . قبول کشودن . (یادداشت مؤلف ). گشادنی : روئین دژت ار کشادنی نیست در محنت هفتخوان چه باشی . خاقانی .رجوع به گشادنی شود.
کشاد دادنلغتنامه دهخداکشاد دادن . [ ک ُ دَ ] (مص مرکب ) در مقصود بر روی کسی واکردن . (آنندراج ). گشاد دادن .- کشاد دادن کار ؛ متعدی کشودن کار. (آنندراج ) : کار را دادن کشاد آلوده خود را کردنست تکیه بر دیوار در را وقت در واکردنست . <p