کششلغتنامه دهخداکشش . [ ک َ / ک ِش ِ ] (اِ) مخفف کشیش . (یادداشت مؤلف ) : همچو ترسا که شمارد با کشش جرم یکساله زنا و غل و غش تابیامرزد کشش زو آن گناه عفو او را عفو داند از اله . مولوی .رج
کششلغتنامه دهخداکشش . [ ک َ ش ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از کشیدن . عمل کشیدن . (یادداشت مؤلف ). عمل حمل کردن . عمل بردن . تحمل . بردن : اگر به حکمت خود به دوستی بلا فرستد به عنایت خود آن دوست را قوت کشش آن بار دهد. (انیس الطالبین بخاری ).منه بیش از کشش تیمار بر تن <br
کششلغتنامه دهخداکشش . [ ک ُ ش ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از کشتن . عمل کشتن . کشتار. قِتال . مُقاتَلَه . محوکه . (یادداشت مؤلف ) : کششی فرمود ارسلان جاذب حجاج وار و آن نواحی بدان سبب مضبوط گشت . (تاریخ بیهقی ).صواب است پیش از کشش بندکردکه نتوان سر کشته پیوند کرد.<b
کششلغتنامه دهخداکشش . [ ک ُ ش ِ ] (اِمص ) مخفف کوشش . (یادداشت مؤلف ) : هفت روز مهمانی ساخت و هیچکس در لشکر او نگذاشت که تشریف ندارد و کشش بسیار فرمود چنانکه جاولی خجل شد. (تاریخ طبرستان ).کشش جستن از مردم سست کوش جواهرخری باشد از جوفروش .<p class="au
کشیشلغتنامه دهخداکشیش . [ ک َ ] (ع اِ) بانگ نخستین شتر که کمتر از کتیت است . || آواز جوشش می . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بانگ آتش زنه وقت بیرون جستن آتش از آن . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بانگ گاو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).- <span class="h
کشیشلغتنامه دهخداکشیش . [ ک َ ] (ع اِ) بانگ نخستین شتر که کمتر از کتیت است . || آواز جوشش می . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بانگ آتش زنه وقت بیرون جستن آتش از آن . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بانگ گاو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).- <span class="h
کشیشلغتنامه دهخداکشیش . [ ک َ ] (ع مص ) بانگ کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بانگ نخستین کردن شتر که کمتر از کتیت است . || بانگ برآوردن آتش زنه وقت بیرون جستن آتش از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آواز برآوردن جوشش می . (منتهی الارب ). || بانگ بر
کشیشلغتنامه دهخداکشیش . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) پیشوا و راهنمای ترسایان و عالم آنان . قسیس . (برهان ) (ناظم الاطباء). قس . (یادداشت مؤلف ) : از چه سعید اوفتاد و از چه شقی شدزاهد محرابی و کشیش کنشتی . ناصرخسرو.
کشیشلغتنامه دهخداکشیش . [ ک َ ] (ع اِ) بانگ نخستین شتر که کمتر از کتیت است . || آواز جوشش می . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بانگ آتش زنه وقت بیرون جستن آتش از آن . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بانگ گاو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).- <span class="h
کشیشلغتنامه دهخداکشیش . [ ک َ ] (ع مص ) بانگ کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بانگ نخستین کردن شتر که کمتر از کتیت است . || بانگ برآوردن آتش زنه وقت بیرون جستن آتش از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آواز برآوردن جوشش می . (منتهی الارب ). || بانگ بر
کشیشلغتنامه دهخداکشیش . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) پیشوا و راهنمای ترسایان و عالم آنان . قسیس . (برهان ) (ناظم الاطباء). قس . (یادداشت مؤلف ) : از چه سعید اوفتاد و از چه شقی شدزاهد محرابی و کشیش کنشتی . ناصرخسرو.
کیسه کشیشفرهنگ فارسی عمیدگیاهی علفی با گلهای سفید و میوهای شبیه کیسهای کوچک که در طب قدیم برای بندآوردن خون به کار میرفته.