کاهبانلغتنامه دهخداکاهبان . (ص مرکب ، اِ مرکب ) نگهبان و محافظ کاه . || نگهبان انبار کاه . (ناظم الاطباء).
کَعْبَينِفرهنگ واژگان قرآندو استخوان برآمده پشت پا(کلمه کعب به معناي استخوان بر آمده در پشت پاي آدمي است)
کابانلغتنامه دهخداکابان . (اِخ ) (له ...)کرسی کانتن اَرِیِژ، از ناحیت فوا، واقع در ساحل اَرِیِژ. سکنه 362 تن . دارای کارخانه های ذوب آهن است .
کابیانلغتنامه دهخداکابیان . (اِخ ) کاویان . درفش کاویان : و آن پوست پاره را به جواهر بیاراست و به فال گرفت و درفش کابیان نام نهاد و علامت اوبود در همه ٔ جنگها. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 35).