کلانبلورmegacrystواژههای مصوب فرهنگستانبلور یا دانۀ موجود در سنگ آذرین یا دگرگونی که بهوضوح درشتتر از خمیرۀ پیرامون خود است
کلانبلوریmegacrysticواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بافتی که در آن بلورهای درشت یا کلانبلورها در خمیرهای ریزتر قرار دارند
بلورلغتنامه دهخدابلور. [ ب َل ْ لو / ب ِل ْ ل َ / ب ِ وَ / ب ُ ] (ع اِ) معرب از کلمه ٔ بریلس یونانی ، لکن بریلس در یونانی بمعنی زبرجد و یا حومه یعنی زمرد ذبابی بوده است و در عربی از آن معنی ب
بلگورلغتنامه دهخدابلگور. [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی ، بخش صومعه سرا، شهرستان فومن . سکنه ٔ آن 1269 تن . آب آن از رودخانه ٔ ماسوله و محصول آن برنج و توتون سیگار و ابریشم است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
بلورلغتنامه دهخدابلور. [ ] (اِخ ) (جزیره ٔ ...) جزایر کی به این کوره ٔ قباد خوره رود، جزیره ٔ هنگام ، جزیره ٔ خارک ، جزیره ٔ رم ، جزیره ٔ بلور. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 150).
بلورلغتنامه دهخدابلور. [ ] (اِخ ) ناحیتی است عظیم [ از حدود ماوراءالنهر ] و این ناحیت راملکی است و آنرا بلورین شاه خوانند و اندر این ناحیت نمک نبود مگر آنکه از کشمیر آرند. (حدود العالم ).
کلانبلوریmegacrysticواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بافتی که در آن بلورهای درشت یا کلانبلورها در خمیرهای ریزتر قرار دارند