کلانگردمانsuper henge, henge enclosureواژههای مصوب فرهنگستانپشتهای مدور از خاک و گل به قطر بیش از 300 متر که در درون آن خندقی وجود دارد و در محدودۀ مسطح مرکزی آن اغلب آثار فراوانی از استقرار به چشم میخورد
ریدمانلغتنامه دهخداریدمان . [ دِ ] (اِمص ) ریدن . تغوط.- ریدمان کردن ؛ در زبان بی ادب عامیانه ، شکم راندن . (یادداشت مؤلف ).- || کاری را خراب و نابسامان کردن .
ردیمانلغتنامه دهخداردیمان . [ رَ ] (ع اِ) دو جامه که یکی به دیگری دوخته شود مانند لفاف . (از اقرب الموارد).