کلتانلغتنامه دهخداکلتان . [ ک َ ] (اِ) از جمله ٔ چهارچوب در، آن دو چوب را گویند که درپهلوهای در خانه باشد. (برهان ). بازوهای چارچوب درخانه . (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف کلان است . (حاشیه ٔ برهان مصصح دکتر معین ). و رجوع به کلان شود.
کلیتانلغتنامه دهخداکلیتان . [ ک ُ ی َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ کلیة. (از منتهی الارب ).به صیغه ٔ تثنیه ، هر دو گرده . (ناظم الاطباء). کلیتین . و رجوع به کلیتین شود. || آنچه از چپ و راست پیکان تیر باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کلیتینلغتنامه دهخداکلیتین . [ ک ُ ی َت َ / ت ِ ] (ع اِ) هر دو گرده و این تثنیه ٔ کلیة است . (غیاث ) (آنندراج ). تثنیه ٔ کلیه . دو گرده . گرده ها. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیه و کلیتان شود.
قلتینلغتنامه دهخداقلتین . [ ق َ ت َ ] (اِخ ) (دارةالَ ...) موضعی است . (منتهی الارب ). رجوع به دارةالقلتین شود.
قلتینلغتنامه دهخداقلتین . [ ق َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از یمامه که در ایام قتل مسیلمه ٔ کذاب در صلح خالدبن ولید درنیامد. این ده مشتمل بر دو نخلستان است از بنی یشکر، و اعشی درباره ٔ آن اشعاری دارد. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
کلتانیةلغتنامه دهخداکلتانیة. [ ک َ نی ی َ ] (اِخ ) جایی است بین سوس و صیمره و یا در حدود آن دو. و شمربن ذی الجوشن شریک در قتل حسین بن علی (ع ) در اینجا کشته شد.(معجم البدان ).
لکدیبلغتنامه دهخدالکدیب . [ ل َ ک ِ ] (اِخ ) لک . نام مجمعالجزائری در بحر عمان واقع در سیصدهزارگزی ساحل جنوب غربی از هندوستان . میان ده دقیقه و 14 ثانیه عرض شمالی و 20 دقیقه و 69 ثانیه یا <spa
کلتانیةلغتنامه دهخداکلتانیة. [ ک َ نی ی َ ] (اِخ ) جایی است بین سوس و صیمره و یا در حدود آن دو. و شمربن ذی الجوشن شریک در قتل حسین بن علی (ع ) در اینجا کشته شد.(معجم البدان ).
باکلتانلغتنامه دهخداباکلتان . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بلورد بخش مرکزی شهرستان سیرجان که در 57 هزار گزی خاور سعیدآباد بر سر راه مالرو اسطورو به کهن سیاه واقع است و 20 تن سکنه دارد. مزارع بادامان سفیدوئیه ، سرداب ، سرسنگو