کلاشکنفرهنگ فارسی عمیدنوعی حلوا: ◻︎ طفل برنج بین که چه خوش بر کنار خوان / لوح کلاشکن به کنارش نهادهاند (بسحاق اطعمه: لغتنامه: کلاشکن).