کلکلولغتنامه دهخداکلکلو. [ ک َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی است که در بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع است و122 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
قلقلولغتنامه دهخداقلقلو. [ ق ُ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوه پنج بخش مرکزی شهرستان سیرجان ، واقع در95هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد و 3هزارگزی شمال راه خانه سرخ به گوداحمر، موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است .
کلکلیلغتنامه دهخداکلکلی . [ ک َ ک َ ] (اِخ ) از طوایف ناحیه ٔ بمپور بلوچستان و مرکب از 300 خانوار است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 99).
قلقلیلغتنامه دهخداقلقلی . [ ق ِ ق ِ ] (ص نسبی ) مدور و خرد.- کوفته قلقلی ؛ کوفته ٔ خرد چندِ گردکانی که بیشتر از گوشت ونخودچی یا برنج کوفته کنند، و گاه نیز از گوشت تنها.