کمترکلغتنامه دهخداکمترک . [ ک َ ت َ رَ ] (ق مرکب ) بسیار قلیل و اندک : آب اگرچه کمترک نیرو کندبند و وَرْغ سست و پوده بفکند. رودکی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || اندکی کمتر : شب تار و بیابان دورمنزل خ
تاواتافرهنگ فارسی عمید۱. قدرت؛ توانایی: ◻︎ هرکه او را هست معنی کمترک / بیش بینم لاف تاواتای او (کمالالدین اسماعیل: رشیدی: تاوتا).۲. تابوطاقت.
تاواتالغتنامه دهخداتاواتا. (اِ مرکب ) مخفف تاواتاو است . شعوری در لسان العجم ج 1 ورق 270 و ناظم الاطباء و صاحب آنندراج این کلمه را به تصحیف «تاوانا» آورده و بمعنی قدرت و قوت و توانایی گرفته اند و بیت ذیل از کمال اسماعیل را هم ش
اشکارلغتنامه دهخدااشکار. [ اِ ] (اِ) شکار که نخجیر است ، و شکار کردن را نیز گویند. (برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ). شکار. صید : جز ملک محمود که تواند کردنرّه شیری بخدنگی اشکار. فرخی .در کوی این ستمگر جورآیین غیر از گراز هیچ نه ا
ورغلغتنامه دهخداورغ . [ وَ ] (اِ) بند آب باشد که پیش سیل بندند. بندی که از چوب و علف و خاک و گل در پیش رودخانه ها بندند. (برهان ) (ناظم الاطباء) : آب هرچه کمترک نیرو کندبند و ورغ سست و پوده بفکند. رودکی .دل برد و مرا نیز به مردم ن
خوشالغتنامه دهخداخوشا. [ خوَ / خ ُ ] (صوت ) ای خوش . طوبی . مرحبا. بسیار خوش . (ناظم الاطباء) (برهان قاطع). حبذا : خوشا نبید غارجی با دوستان یکدله . شاکر بخاری .رهایی نیابم سرانجام از این خوشا باد